محمد شایانمحمد شایان، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره
یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

فرزندان باهوش من

آقا شایان و مهد کودک

شایان جون دقیقا دو سال و ده روز شیر مامانشو خورد وحتی تا دو سال و شش ماه هم هنوز گاهی هوس شیر خوردن می کرد. پسر کوچولوی ما تو سن یکسالگی چند قدم بر می داشت و تو سن یکسال و بیست روزگی  شروع کرد به راه رفتن.درست روز اول فروردین ٨٩ . شاهان من(این لقب رو  باباش بهش داده) خیلی بازیگوشه و تو سن دو سالگی خیلی قشنگ حرف می زنه . همه رنگها رو مي شناسه و تموم شعرهای cd هاش رو بلده . الان هم خيلي قشنگ شعر مي خونه، نقاشي مي كنه،  با لگو هاش به قول خودش ساختمان پزشكان مي سازه و ...  اسم دوستاي مهدش هم كسري، پوريا، آريا، علي، شهاب و .. است. ...
19 اسفند 1394

تولد آقا شایان

آقا شایان در ٩ ام اسفند ماه سال ١٣٨٧ بدنیا اومد (درست اول ربیع الاول) و من و باباش مژده اومدنش را از قبل به همه داده بودیم. اونروز من و باباش و مامان کتی و دایی نیما و عمه فرشته شایان و نیلوفر جون با هم رفتیم بیمارستان آتیه و تا بدنیا اومدنش در ساعت نه و سی دقیقه صبح روز یکشنبه لحظه شماری کردیم. خلاصه این پسر خوشگل باهوش بدنیا اومد . خانم دکتر شایان خیلی مهربون بود و اسمش اشرف السادات جمال بود. من دقیقا ٦ ماه مرخصی زایمان داشتم و از این مدت حدود یکماه هم خونه پدر بزرگ شایان جون زندگی کردیم. چون فصل بهار بود و پسر کوچولوی من به گرده درختها آلرژی داشت. خونه ما هم داخل یک محوطه بزرگ پر از دار و درخته. بعد از شش ماه ...
19 اسفند 1394

کلمات بچه گانه

شايان جون كوچولو كه بود (حدود يكسال و نيمي) به بادكنك مي گفت بادادي ، به شكلات مي گفت شوگوليگودا و به فلفل مي گفت خلخل . به افتادم مي گفت استادم و ...هنوز هم به سقف می گه سفق یاسمین جون تمام ف ها را خ تلفظ می کند.مثل:رختی ،اختادم و ... يه خاطره جالب: يه روز كه مامان مي خواست شايان جون دوباره به فلفل بگه خلخل و بعدش هم ذوق كنه ، يه فلفل نشون شايان كوچولو داد و گفت اين چيه ؟ پسر باهوش من كه جريان رو فهميده بود و قبلا هم چنين تجربه اي داشت خنديد و گفت اين هويجه!!! ...
19 اسفند 1394

سال 1394

الان به پایان سال 94 نزدیک شدیم.امسال خدا رو شکر سال خوبی بود . آقا شایان و یاسمین خانم بزرگتر شدند و در کارهای خونه به ما کمک می کنند . امسال شایان خان کلاس اولی است و کمربند آبی تکواندو را گرفت و یاسمین بانو هم کمربند سبز تکواندو را دریافت کرد. دست آقا شایان بعد از دریافت کمربند آبی از مچ شکست و بچه ها دیگه نتونستند به کلاس رزمی بروند. انشاالله زود زود دست پسرم خوب بشه و ورزش مورد علاقه اش را ادامه دهد.
19 اسفند 1394
1